English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transport number U عدد انتقال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bridge U استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridged U استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridges U استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
dump U 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
burst U انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
bursts U انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
demand U انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
demanded U انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
demands U انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
card U کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
cards U کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
passage U انتقال از حالتی به حالت دیگر
passages U انتقال از حالتی به حالت دیگر
redeployment U نقل و انتقال
purchase U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchased U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchases U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
diffusion U روش انتقال به سط وح زیرین مدار پیچیده
basic U بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics U بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
arithmetic U داده یا کلمهای که در ثبات یک بیت به چپ یا راست انتقال داده میشود و بیت انتها را از دست میدهد
increment U انتقال متن یا کارت به محل روبروی آن برای چاپ یا خواندن
increments U انتقال متن یا کارت به محل روبروی آن برای چاپ یا خواندن
ram U بازوی انتقال نیرو سگدست
rammed U بازوی انتقال نیرو سگدست
rams U بازوی انتقال نیرو سگدست
ether U جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
move U تغییردادن انتقال دادن
moved U تغییردادن انتقال دادن
moves U تغییردادن انتقال دادن
convector U جسم انتقال دهنده گرما
convectors U جسم انتقال دهنده گرما
portable U قابل انتقال
genetics U شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
demise U انتقال دادن
demise U انتقال دادن مال
demise U انتقال دادن مال با وصیت
built-in U غیرقابل انتقال
shift U انتقال
shift U انتقال دادن
shift U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shift U انتقال تیر دادن
shift U تغییر مکان انتقال
shift U انتقال جابجا کردن
shifted U انتقال
shifted U انتقال دادن
shifted U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifted U انتقال تیر دادن
shifted U تغییر مکان انتقال
shifted U انتقال جابجا کردن
shifts U انتقال
shifts U انتقال دادن
shifts U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifts U انتقال تیر دادن
shifts U تغییر مکان انتقال
shifts U انتقال جابجا کردن
devolution U انتقال
transference U انتقال
universal U کانال ارتباطی که امکان انتقال سریع بلاکهای داده به رسانه جانبی فراهم میکند
register U ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
registering U ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
registers U ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
common U پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
commoners U پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
commonest U پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
critical U واقع درمرحله انتقال
pad U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
transition U انتقال
transitions U انتقال
traffic U انتقال دریانوردی
trafficked U انتقال دریانوردی
trafficking U انتقال دریانوردی
traffics U انتقال دریانوردی
peripheral U انتقال داده بین CPU و رسانه جانبی
electronic U استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
deliveries U انتقال دادن
deliveries U نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
delivery U انتقال دادن
delivery U نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
carried U انتقال دادن
carried U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carries U انتقال دادن
carries U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carry U انتقال دادن
carry U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carrying U انتقال دادن
carrying U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
free trade U شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
hook U کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
hooks U کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
optical U اتصال بین دو وسیله که امکان انتقال داده به کمک سیگنالهای نوری را فراهم میکند.
deed U در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
deeds U در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
copyright U حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
copyrights U حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
mobility U انتقال اسان منابع تولید
Other Matches
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
line shaft U انتقال
transformation U انتقال
marque U انتقال
intuition U انتقال
intuitions U انتقال
migration U انتقال
abaloenation U انتقال
downloading U انتقال
conduction U انتقال
displacement U انتقال
metabasis U انتقال
mittimus U انتقال
transfer line U خط انتقال
transfer check U انتقال
convey U انتقال
conveyed U انتقال
conveying U انتقال
conveys U انتقال
translation U انتقال
translations U انتقال
transportation U انتقال
conductance U انتقال
transfer U انتقال
transferring U انتقال
transmissions U انتقال
conveyances U انتقال
conveyance U انتقال
negotiation U انتقال
negotiations U انتقال
assignments U انتقال
assignment U انتقال
transfers U انتقال
transmission U انتقال
bail arm U انتقال
move U انتقال
shift U انتقال
transmission line U خط انتقال
turn over U انتقال
transter U انتقال
gears U انتقال دادن
deed of transfer U انتقال نامه
data communication U انتقال اطلاعات
data transfer U انتقال داده ها
alienated U انتقال شده
negotiator U انتقال دهنده
negotiators U انتقال دهنده
geared U انتقال دادن
bail U واگذاری انتقال
descendible U قابل انتقال
demountable U قابل انتقال
demographic transition U انتقال جمعیتی
convection U انتقال برق
demand shift U انتقال تقاضا
transferred U انتقال یافته
gear U انتقال دادن
crawl carry U انتقال خزشی
wireless transmission U انتقال بی سیم
alienable U قابل انتقال
carry over U انتقال دادن
cessionary U انتقال گیرنده
change over U انتقال بانکی
conditional transfer U انتقال شرطی
conveying capacity U قدرت انتقال
deed of transfer U سند انتقال
conveyable U قابل انتقال
conductible U قابل انتقال
counter transference U انتقال متقابل
block transfer U انتقال بلوک
alienator U انتقال دهنده
alienor U انتقال دهنده
assignment of contract U انتقال قرارداد
capital flow U انتقال سرمایه
asynchronous transmission U انتقال غیرهمزمان
heat transfer U انتقال گرما
voluntary assignment U انتقال ارادی
block move U انتقال بلوک
block transfer U انتقال کندهای
convect U انتقال یافتن
transfer U انتقال دادن
transferring U انتقال دادن
transferor U انتقال دهنده
alienation U انتقال مالکیت
intuitively U ازراه انتقال
speed of action U سرعت انتقال
speediness U سرعت انتقال
rapidness U سرعت انتقال
rapidity U سرعت انتقال
promptness U سرعت انتقال
promptitude U سرعت انتقال
nippiness U سرعت انتقال
fleetness U سرعت انتقال
easiness [quickness] U سرعت انتقال
celerity U سرعت انتقال
alacrity [speed] U سرعت انتقال
transfer license plate [American E] U پلاک انتقال
transfer number plate [British E] U پلاک انتقال
thought transference U انتقال فکر
transfers U انتقال دادن
convection U انتقال گرما
digital transmission U انتقال دیجیتالی
transition probability U احتمال انتقال
sewarage U انتقال گنداب
shift backward U انتقال به عقب
shift forward U انتقال به جلو
shift of a curve U انتقال یک منحنی
shift of a tax U انتقال مالیات
tax shifting U انتقال مالیات
shift out U انتقال به بیرون
social transmission U انتقال اجتماعی
synchronous transmission U انتقال همزمان
tactical march U انتقال جنگی
technology transfer U انتقال تکنولوژی
saltus U انتقال ناگهانی
removable U قابل انتقال
parallel transmission U انتقال موازی
portability U قابلیت انتقال
positive transfer U انتقال مثبت
positive transference U انتقال مثبت
power transmission U انتقال انرژی
power transmission U انتقال قدرت
velocity U سرعت انتقال
progation U افزایش انتقال
protect a player U معاف از انتقال
quickness U سرعت انتقال
red shift U انتقال سرخ
telegraphic transfer U انتقال تلگرافی
swiftness U سرعت انتقال
transfer of training U انتقال اموزش
transfer operation U عمل انتقال
transfer orbit U مدار انتقال
transferrer U انتقال دهنده
transfer rate U نرخ انتقال
transfer switch U کلید انتقال
transfer table U میز انتقال
transfer time U زمان انتقال
transfer time U مدت انتقال
transferee U انتقال گیرنده
transfer of technology U انتقال تکنولوژی
transition moment U گشتاور انتقال
to be transferred U انتقال یافتن
to carry over U انتقال دادن
transfer address U ادرس انتقال
transfer function U تابع انتقال
transfer interpreter U مفسر انتقال
transfer ladle U پاتیل انتقال
transfer machine U دستگاه انتقال
transfer medium U رسانه انتقال
transfer of capital U انتقال سرمایه
transfer of learning U انتقال یادگیری
transition period U دوره انتقال
overhead transmission line U خط انتقال هوایی
digital transmission U انتقال رقمی
heat transfer U انتقال حرارت
transmittance U انتقال سرایت
heat transmission U انتقال گرما
image propagation factor U ضریب انتقال
internal transmittance U ضریب انتقال
image transmission U انتقال تصویر
immobilization U عدم انتقال
incidence of taxation U انتقال مالیات
transmittal U انتقال سرایت
grantor U انتقال دهنده
grantee U انتقال گیرنده
doppler shift U انتقال دوپلری
electron transition U انتقال الکترون
transmittancy U انتقال سرایت
energy transfer U انتقال انرژی
energy transmission U انتقال انرژی
power transfer U انتقال انرژی
evocate U انتقال دادن
file transfer U انتقال فایل
gold flow U انتقال طلا
information transmission U انتقال اطلاعات
instrument of assignment U سند انتقال
negotiability U انتقال پذیری
transferability U انتقال پذیری
negotiable instruments U اسنادقابل انتقال
not negotiable U غیرقابل انتقال
open cheque U چک انتقال پذیر
open cheque U چک قابل انتقال
transmission line U سیم انتقال
transmission facility U وسیله انتقال
transmissibility U قابلیت انتقال
transmetalation U انتقال فلز
transitivity U انتقال پذیری
negative transfer U انتقال منفی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com